قالی امپراطور
فرش امپراطور در نیمه دوم قرن شانزدهم با تار و پود ابریشم و پرز پشم در ابعاد 759.5*339.1 سانتی متر با وزن 65.3 kg در یکی از کارگاه های قالیبافی که برای شاه طهماسب فعالیت میکردند بافته شده است. گفتنی است این فرش دارای بیش از 4000 گره در متر مربع است، مشخص کردن مکان دقیق بافت این قالی تقریبا غیرممکن است اما احتمالا در مجاورت هرات یا از سبزوار خراسان سرچشمه گرفته است. پشم های قالی امپراطور از نوع بسیار با کیفیت است که کارشناسان احتمال دادند از پشم های بسیارظریف بره گرفته شده است. رنگرزی به صورت گیاهی صورت گرفته است و کاملا نشان دهنده هنر رنگ آمیزی با استفاده از گیاهان رنگزا در طبیعت بوده است.برای بسیاری از مردم درخشش و روشنایی این رنگ ها غیرقابل باور است و باید اظهار کرد بیشتر بخاطر رنگ های بکارگرفته شده شهرت جهانی دارد. رنگ درخشان و فروزنده سبز زمردی در حاشیه ها با قرمز لاکی در زمینه فرش توازن منحصر به فردی را برقرار کرده است همچنین در حاشیه اصلی طلایی رنگ و داخل زمینه اشعار فارسی ظهیرالدین فاریابی با خط نستعلیق حک شده است که باعث زیبایی و اصالت بیشتر گشته است. ناگفته نماند بعضی ها بر این باورند که این قالی متعلق به امپراطور روسیه پیتر اول است
طرح و نقشه ی این فرش دارای ریزه کاری های فراوانی است، زمینه ی این فرش پر از شاخه های مارپیچ،گل و برگ های عظیم، شکوفه های درهم آمیخته با پیچک های کوچکتر است، در میان اشکال بزرگ گل ها،جنگلی از حیوانات واقعی و افسانه ای قدرتمندی به چشم میخورد که برخی از آنها آزادند و برخی دیگر با حالتی خشمگین محبوس شده اند همچنین برخی از سرهای حیوانات در لابلای شاخه ها پنهان شده اند. (در عکس های زیر تمامی جزییات کاملا آشکار است) بدون شک قالی آنتیک امپراطور یکی از خاص ترین طرح ها را در میان فرش های ایرانی دارد. این فرش در سال 1941 به موزه متروپولیتن نیویورک واگذار شد اما متاسفانه شرایط آن بسیار وخیم بود و تار و پود ابریشم آن تقریبا از بین رفته بود و قسمت هایی از آن جدا شده بود به همین علت این قالی شگفت انگیز در 60 سال بعد دوبار بیشتر در بین عموم نمایش داده نشد.لازم به ذکر است بیشتر از 3 سال به طول انجامید تا این فرش را ترمیم و تا حدودی بازسازی کنند
شعر کامل فرش امپراطور
بیا که عهد چمن تازه کرد باد بهار/ که باز گشت چمن را طراوت رخ یار
چمن هنوز لب از شیر ابر ناشسته/ چو شاهد آن خط سبزش دمید گرد عذار
مخدّرات چمن جلوه م کینند امروز/ عروسیست نبات بنات را پندار
و گرنه بهر چه گردون شکوفه گل را/ سفیده بر زده گلگونه کرده بر رخسار
همه جواهر لعلست غنچه را در تنگ/ همه بضاعت مشک است لاله را در بار
ولی ز تنگ دلی گل بخود فرو شده بود/ نمی گشود دهان و نمی نمود عذار
فراز تخت زمرد نشست از شبنم بتاج/ لعل درآویخت لؤلؤ شهوار
بیاض دیده نرگس نگرتعالی الله که/ هست خیره ازو ؟ دیده اولو الأبصار
چمن ز غنچه نماید هزار خرگه سبز/ سفیده دم که زند ابر خیمه بر گلزار
شکوفه هر درمی را که داشت داد بباد سحاب/ هر گهری را که یافت کرد نثار
مذاکران چمن چون مقدسان فلک فراز/ سدره اشجار بین که در اسحار
دعای شاه جهان م کینند و میگویند که / باد تا ابد از عز و جاه برخوردار
|